عاشقانه های اول ...

ساخت وبلاگ
این گره های کور رو دوست ندارم... وقتی کلافهای کاموایم گره میخورند آنها رو با حوصله باز میکنم به عشق ساخت یک کار هُنری... اما این گره های سر صبح، خیلی خیلی کورند... با هیچ چنگ و دندانی باز نمیشنود اما...  اما با یک خنده، یک صدای آشنا، یک پیغام و شاید شنیدن اسم ساده ی خودت باز شوند... به همین سادگی...  ........................................ ب ن :هیچوقت گره های کورِ سر صبح را به حال خودشون رها نکنیم...  "سیاه چومی" + نوشته شده توسط یه زنِ دلشکسته ... در شنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۶ و ساعت 9:8 | عاشقانه های اول ......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های اول ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kolbehe-choobi بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:46

هر وقت مشکلی داشتی زنگ بزن ! هر وقت مشکلی داشتی که کوه از تکلّم آن عاجز بود بی خبرم نگذار ! من بعد از مرگ باز هم همین حوالی تو پرسه میزنم ... "سید علی صالحی " ................................................................................ ب . ن 1: عاشق این جمله ی مرحوم افشین یداللهی هستم : برایم شعر بفرست! حتی شعرهایی که عاشقانِ دیگرت برای تو می گویند... میخواهم بدانم دیگران که دُچارِ تو میشوند، تا کجای شعر پیش میروند ... تا کجای عشق ... تا کجای جاده ای که من در انتهای آن ایستاده ام ... ب ن  2:حیف کم هستن کسایی که بفهمن تو چی گفتی ...  روحت شاد!:( + نوشته شده توسط یه زنِ دلشکسته ... در یکشنب عاشقانه های اول ......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های اول ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kolbehe-choobi بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:46

می گویند چاه گریه وجود دارد ...همانی که مولای ما وقتی خیلی دلش میگرفت میرفت به نزدیکی آن چاه و فریادهایی از ته قلب نازنینش خارج میشد که هر قلب مهربانی را میسوزاند ...با توام ! حواست هست من این چاه گریه را سالهاست میشناسم و در کنارش گریه میکنم ؟ اشکهایی که به سانِ شبنم روی شیشه مانده و خشک شده ؟با خودم میگویم کار خدا را چه دیده ای ! یقینن روزی فرا میرسد با تمام اشک هایی که ریختم قلبِ پاک خدا به درد آید ...حتی نام تمام کسانی را که دوست دارم و میخواهم که خیربرایشان پیش بیاید نیز روی یک کاغذ نوشتم ...بخصوص مرد عاشق زندگیم که دیگرپیشِ ما نیست و آن را درون این چاه انداختم ...خدا را چه دیده ای شاید ر عاشقانه های اول ......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های اول ... دنبال می کنید

برچسب : برای,دیگر,نیست, نویسنده : kolbehe-choobi بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:46

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

عاشقانه های اول ......
ما را در سایت عاشقانه های اول ... دنبال می کنید

برچسب : برای,درخت,نارنج,عزیزم, نویسنده : kolbehe-choobi بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:46

من عاشقش بودم وقتی که اسمش رو درخت نارنج گذاشتم و اون منو بوسید دیگه اسم خودمو گذاشتم عطر بهار نارنج ... این رو برای کسانی میگم که اصلن نمیدونن تووی دلم چی میگذره ... قبلن هم بارها و بارها گفتم و بازم میگم که کلمات و جملات حقیر و ناچیزم رو فقط به اون تقدیم میکنم ... مرد مهربانی بود ... روزگار این طوری است دیگر ... اجازه ی دوست داشتن را به سختی به آدمها میدهد چه برسد به عشق طلب کردن ... و من برای این اجازه خیلی تلاش کردم ... با اشک مینویسم خدای من ! وقتی کنارش قدم میزدم وقتی که بازویش را میگرفتم عشق میکردم ...خدایا تو میدانی عشق کردن که میگویم یعنی چه ! اما زمانه و زندگی فهمید آن را ... فهمید ک عاشقانه های اول ......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های اول ... دنبال می کنید

برچسب : اسمم,بهار,نارنج, نویسنده : kolbehe-choobi بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:46

ازت خواهش میکنم کاری کن که من بتونم امشب ببینمش تووی خواب... الان درست یه ماه هست که از روز تولدم دیگه وجود نداره و الان دیگه باورم شد که فراموشم کرده... پس یه کاری کن منم فراموشش کنم... فقط امشب ببینمش تووی خواب... تووی کلبه ی چوبی باهم چای بخوریم و بعد هم، همو ببوسیم... این کار سختی نیست برای تو... تویی که بنده هات رو دق نمیدی... ممنونم ازت 

" سیاه چومِی"

+ نوشته شده توسط یه زنِ دلشکسته ... در سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۶ و ساعت 1:0 |
عاشقانه های اول ......
ما را در سایت عاشقانه های اول ... دنبال می کنید

برچسب : خدایا,میدونم,میخونی,ومیدونی, نویسنده : kolbehe-choobi بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:46

هر زمانی که دِلم میگیرد به آسمان نگاه میکنم ... همان آسمانی که میدانم حتی اگر بهم نزدیک نباشیم هر دویمان ، زیر آن سقف آبی هستیم ... کفش هایم را در می آورم و پاهایم را در این شب مهتابی به انتظار تو درون آب جاری نهری که نزدیک کلبه ی چوبی مان قرار دارد فرو میبرم ... خنکای نسیم و آب ، رویاهایم را شکل میدهند ... و من به اُمیدِ روزی که تورا ببینم در کلبه ی چوبی به انتظارت مینشینم ... قبول کُن که من ننه سرما هستم و تو عمو نوروز  ...  عمو نوروز ! لحظه ای از اَبر پایین بیا ! بگذار فقط لحظه ای کوتاه چشمهایمان در هم تلاقی کنند ...   "سیاه چومی" ............................................................ عاشقانه های اول ......ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های اول ... دنبال می کنید

برچسب : اُمید,بِهِم,قدرت,میده,بازم,خیالبافی,کُنم, نویسنده : kolbehe-choobi بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:46

کاش باز هم برگردیم به همان اوّل...

همان عشقِ کوچک ...

همیشه چیزی تووی کلاسِ اول جا می ماند ...

و من هنوز هم همانَم ...تووی کلاس اوّل جا مانده ام ...

"سیاه چومِی"

+ نوشته شده توسط یه زنِ دلشکسته ... در دوشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۶ و ساعت 22:2 |
عاشقانه های اول ......
ما را در سایت عاشقانه های اول ... دنبال می کنید

برچسب : عاشقانه, نویسنده : kolbehe-choobi بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:46